روزی مجنون از میان سجاده مرد نمازگزاری عبور کرد.
مرد گفت: هی!
مگر نمی بینی که با معشوق خود راز و نیاز میکنم؟
مجنون گفت: من که عاشق لیلی هستم تو را ندیدم
تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه مرا دیدی؟!
[ بازدید : 423 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]